اماكن توريستي ايران و شهرهاي توريستي اماكن توريستي ايران و شهرهاي توريستي .

اماكن توريستي ايران و شهرهاي توريستي

كتاب تخت فولاد اصفهان

بيضا
از ويكي‌پديا، دانشنامهٔ آزاد
بيضا
كشور      ايران
استان     فارس
شهرستان     سپيدان
بخش     بيضا
نام(هاي) ديگر     سپيد
نام(هاي) قديمي     نسايك-انشان
مردم
جمعيت     ۳۵۹۳ نفر (۲۰۰۶)
بيضا بر ايران واقع شده‌است
بيضا
روي نقشه ايران
۲۹.۵۸° شمالي ۵۲.۲۴° شرقيمختصات: ۲۹.۵۸° شمالي ۵۲.۲۴° شرقي

بِيضا شهري است تاريخي در شهرستان سپيدان استان فارس در جنوب ايران در حدود ۳۰ كيلومتري شمال غربي شيراز[۱] علت ناميدن اين شهر به نام بيضا، وجود دژي در اين منطقه بود كه بدست پاپك با سنگ مرمر ساخته شده بود. پس از حملهٔ اعراب، اين منطقه، بيضا؛ به معني سپيد ناميده شد.[۲] قدمت اين شهر به بيش از ۸۰۰۰ سال مي‌رسد. درسالهاي اخير آثار تاريخي بسياري دربيضا كشف گرديده. اين شهر زادگاه زن هالو بزرگ بوده[نيازمند منبع][۳] و در زمان زن هالو منش از رونق بسياري برخوردار بوده‌است.

محتويات

    ۱ درباره بيضا
        ۱.۱ تاريخچه
            ۱.۱.۱ قبل از اسلام
                ۱.۱.۱.۱ شهرتاريخي انشان
            ۱.۱.۲ بعداز اسلام
                ۱.۱.۲.۱ دوران زنديه
    ۲ گيتاشناسي
        ۲.۱ مناطق مهم
        ۲.۲ آب و هوا
    ۳ مردم
        ۳.۱ نام آوران
            ۳.۱.۱ كورش بزرگ
            ۳.۱.۲ سيبويه
            ۳.۱.۳ حسين منصور حلاج
            ۳.۱.۴ ابن مقله بيضائي
            ۳.۱.۵ بابا ركن الدين شيرازي
            ۳.۱.۶ قاضي بيضاوي
            ۳.۱.۷ ابن سالبه بيضاوي
        ۳.۲ زبان
        ۳.۳ دين
        ۳.۴ جمعيت
        ۳.۵ ديگر
    ۴ اقتصاد
    ۵ كشش‌ها
        ۵.۱ جاذبه‌هاي طبيعي
        ۵.۲ جاذبه‌هاي تاريخي
    ۶ ترابري
    ۷ مراكز آموزش عالي
    ۸ پيوند به بيرون
    ۹ پانويس
    ۱۰ منابع

درباره بيضا
تاريخچه

شهرتاريخي بيضا(يا انشان) يكي از شهرهاي كهن و تاريخي ايران در ناحيه بيضا كه در مناطق سردسير فارس قرار داشت[۴] و ويرانه‌هاي آن نزديك آبادي تپه مليان برجاست.[۵] ياقوت حموي، به نقل از حمزه اصفهاني، مي‌نويسد: نام بيضا تازي شده كلمه فارسي «دَر اِسفيد» احتمالاً دژ سپيداست. نام فارسي آن، نَسا، نَسايك / نَساتك / نَشانك بود.[۶][۷]
قبل از اسلام

بناي شهر بيضا را به گشتاسب، پسر لهراسب كياني، نسبت مي‌دهند.[۸] در زمان ساسانيان هنگامي كه اردشير هفت ساله شد، پدرش، بابك، او را با خود به نسا (بيضا) نزد جوزهرشاه (يا جُزِهر/گوزِهْر) برد.[۹] اردشير، هنگامي كه بزرگ شد، به پدر توصيه كرد كه بر گوزهر كه تختگاهش در بيضا(نسا)بود بشورد. پدر نيز چنين كرد؛ گوزهر را كشت و تاج او را گرفت.[۱۰]
شهرتاريخي انشان

اَنشان يا انزان نام بخشي مهمي از حوزهٔ تمدن ايلام در غرب محل فعلي استان فارس و همچنين نام مركز آن بوده‌است. نام اين شهر اولين بار درمتن‌هاي سومري و اكدي مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد آمده‌است. از حدود هزاره دوم پيش از ميلاد پادشاهان ايلامي خود را "شاه انشان" مي‌ناميده‌اند. در قرن هفتم پيش از ميلاد اين شهر به دست پارسها افتاد. كورش بزرگ در سنگ‌نبشته‌ها، از پدر و نياكان خود به عنوان شاه انشان ياد مي‌كند.
نظرات مختلفي در مورد محل منطقه و شهر انشان ابراز شده‌است. در سال ۱۳۴۹، يافته‌هاي باستان‌شناسي در منطقه تپه مليان در دشت بيضاي استان فارس اين گمان را پيش كشيد كه تپه مليان محل شهر گمشده انشان زادگاه كورش بزرگ مي‌باشد. با يافتن پاره‌آجرهايي با خط ميخي ايلامي در اين جايگاه، اين گمان تقويت شد. اين نوشته‌ها كه به نام يك شاه ايلامي در هزاره دوم پيش از ميلاد است از هداياي او به معبد انشان نام مي‌برد. با توجه به اين يافته‌ها، منطقه انشان حدود شمال غربي شيراز مي‌باشد.
سرزمين فارس پيش از درآمدن آرياييان جزو تمدن ايلام بوده‌است. اين كنفدراسيون متشكل از چند بخش بوده‌است كه دو بخش آن مهمتر بوده و تا پايان حكومت ايلام باقي ماند. اين دو بخش عبارت بودند از خوزستان و فارس، به عبارت بهتر ايلاميان كه ساكنان بومي و اوليه اين سرزمين‌ها بودند كشورشان را بر حسب جغرافيايي موجود به دو بخش تقسيم كرده بودند. يكي مناطق مرتفع بود كه فارس قسمت اصلي آن را تشكيل مي‌داد. مركز مناطق مرتفع، شهر باستاني انشان بود.
به اين شهر در كهنترين متون سومري نيز اشاره شده و بنابراين از هزاره سوم قبل از ميلاد مسيح شناخته شده بود. اين شهر گستره‌اي نزديك به ۲۰۰ هكتار داشت و هم اكنون بقاياي آن در منطقه بيضاي فارس به نام تل بيضا و شاه قطب الدين نامبردار است. به اين ترتيب درمي‌يابيم كه انشان پايتخت مناطق مرتفع ايلامي نشين نيز بوده‌است. در آن سو و در سرزمين‌هاي پست نيز ايلاميان بسياري مي‌زيستند. مركز اين قسمت نيز شهرمليان بود. به همين دليل بسياري از شاهان ايلامي براي معرفي خود، همواره از لقب پرطمطراق شاه بيضاء و انشان سود مي‌بردند.

اين روند با ورود گروههاي قومي-نژداي جديدي به نام آرياييان تغيير كرد. در حدود ۷۰۰ پيش از ميلاد شاخه‌اي از آرياييان به نام پارسها در اين منطقه سكني گزيدند. با استقرار و تثبيت پارسها در فارس آرام آرام كنترل فارس از دست ايلاميان خارج شد. درست به همين دليل آخرين شاهان ايلامي ديگر از لقب شاه انشان استفاده نمي‌كردند. آنها به اين بسنده كردند كه خود را شاه بنامند. آنچنان كه گذشت ايلاميان بيش از دو هزاره در اين منطقه سكونت داشتند و آثاري را از خود به يادگار گذاشتنده‌اند. يكي از آثار آنان نقش برجسته‌اي بوده كه بر سينه كوه نقش رستم تراشيده بوده‌اند. از نقش ايلامي مورد بحث آثار كمي باقي مانده‌است. آنچه باقي‌مانده را مي‌توان از يك نقش برجسته مشابه ديگر ايلامي كه در گورانگون ممسني به يادگار مانده، تا اندازه‌اي باز شناخت.
بعداز اسلام

در سال ۱۷قمري، عمربن خطاب، عثمان بن ابي العاص را مامور تسخير كوره اصطخر كرد، اما والي اصطخر با پذيرفتن پرداخت باژ به وي، سبب شد كه اهالي بيضا دچار جنگ نشوند.[۱۱] در سال ۲۸قمري، عامربن كريز به سرزمين بارز و قلاع فارس كه تحت سلطه اهالي بيضا بود حمله برد و آنجا را فتح كرد.[۱۲] در سال ۳۹، قمري زمان خلافت علي بن ابي طالب، اهالي فارس از دادن خراج به سهل بن حنيف خودداري كردند.علي بن ابي طالب، زيادبن ابيه را نزد آنان فرستاد. او با اهالي بيضا مدارا كرد و شهر استخر را مقر حكومت خويش ساخت و ميان بيضا و اصطخر قلعه‌اي بنا كرد كه «قلعه زياد» نام گرفت و اموال را آنجا برد.[۱۳] در ۱۲۹ قمري، بيضاي اصطخر نبردگاه عامربن ضباره، فرمانده مروان دوم خليفه اموي، با عبدالله بن معاويه بود.
در اواخر همين قرن، مقدسي آن را از شهرهاي شيراز به شمار آورده، مي‌افزايد: نَسا كه به آن بيضا گويند، شهري پاكيزه، زيبا و خوش آب وهواست، و در آن مسجد جامع و زيارتگاه‌است. در ۴۱۵ قمري، قوام الدوله ديلميمشهور به قوام الدوله ابوالفوارس با برادرش، سلطان الدوله ديلمي، ميان شهر بيضا و شهر اصطخر نبرد سختي كرد كه منجر به شكست ابوالفوارس شد.[۱۴] در ۴۴۲قمري، طغرل بيك با سپاهيانش به ناحيه بيضا رفت و آباديهاي آنجا را تاراج كرد و با غنيمت بسيار بازگشت.[۱۵] در ۴۴۷ فولاد، فرمانده ديلمي كه قلعه اصطخر را تصرف كرده بود، به شيراز رفت و خطبه به نام طغرل بيك را قطع كرد و به نام ابي سعد، برادر طغرل بيك، خواند. ابي سعد آن را خدعه خواند و شيراز را محاصره كرد و عده زيادي در شيراز از گرسنگي مردند. فولاد به نواحي بيضا و قلعه اصطخر پناه برد و سپاهيان ابي سعد آنجا را نيز تصرف كردند.[۱۶] در اوايل قرن ششم، بيضا شهري كوچك اما نيكو بود و مرغزاري ده فرسنگ در ده فرسنگ، نواحي بسيار، مسجد جامع و منبر داشت و آباد بود[۱۷] و دژ بيضا هنوز اهميت داشت، چنانكه در ۵۳۳ قمري در دستيابي اميرقراسنقر به شهرهاي فارس، اتابك قراسنقر به جنگ باامير بوزبه رفت، و بوزبه از بيم او به قلعه بيضا پناه برد.[۱۸] در دوره اتابك ابوبكردر بيضا رباطي به نام مظفري و رباط شيخ جمال الدين حسين دزكي ساخته شد.[۱۹] در قرن هفتم، قلعه بيضا وجود داشته كه به آن «قلعة سپيد» مي‌گفتند، چنانكه چون اتابك سعد زنگي در بيضا وفات يافت، وزير او، خواجه غياث الدين يزدي، انگشتري وي را به «قلعه سپيد» فرستاد.[۲۰] در اوايل قرن هشتم، حمدالله مستوفي نوشته‌هاي ابن بلخي را درباره شهربيضا تكرار كرده ولي از مسجد جامع و منبر آن سخني نياورده‌است؛ زيرا كه ظاهراا پس از حمله مغول، به علت جنگهاي پي درپي، از ميان رفته بوده‌است. در دوره تيموريان، دشت بيضا همچنان محل كارزار اميرزاده‌ها بود، به طوري كه در ۸۱۸ قمري، اميرزاده ابراهيم سلطان با اميرزاده بايقرا در آنجا باهم جنگيدند.[۲۱][۲۲]

جغرافي دانان قرن سوم، بيضا را از شهرهاي شهراستخر به شمار آورده‌اند؛ و فاصله آن را تا شيراز، شش فرسنگ[۲۳] يا هفت فرسنگ[۲۴] نوشته‌اند. در همين دوره سراپرده سلطنت يعقوب ليث در بيضا، كه مرغزار وسيعي داشت، برپا شد[۲۵] و او با محمدبن واصل، در ناحيه مروسدان، مروستان يا مروست يا مرودشت، از نواحي بيضا، جنگيد.[۴] در قرن چهارم، بيضا از بزرگترين شهرهاي شهراستخر به شمار مي‌رفت و داراي قلعه، حصار، بارو و ربض بود. بناهاي آن را از گل ساخته بودند و عماراتش كامل، هواي آن مرطوب و خود شهري پرنعمت بود و از آنجا به شيراز غله مي‌بردند.[۲۶]
دوران زنديه

از دوره زنديه به بعد، در منابع، نام تل بيضا آمده كه ظاهراً مكان قديمي شهر بيضا، و گذرگاه و توقفگاه سپاهيان زنديه و قاجار بوده‌است. احتمالاً در اين موقع، بلوك بيضااز لحاظ كشاورزي وضع مناسبي داشته‌است، به طوري كه هنگام حمله آقا محمدخان قاجار به فارس، در پايان دوره لطفعلي خان زند منابع سپاهيان لطفعلي خان از بلوك بيضا تامين مي‌شد.[۲۷]

در ۱۳۱۱، درازاي بلوك بيضا از بوزنجان حدود سي كيلومتري جنوب شرقي اردكان (فارس) تا كوشك در۲۱ كيلومتري شمال شرقي زرقان هشت فرسنگ و پهناي آن از روزستاي تنگ خيارهدر ۷۳ كيلومتري جنوب شرقي اردكان بيشتر از سه فرسنگ بود. از شمال به رامجرد و كامفيروز، از مغرب به اردكان، و از جنوب به حومه شيراز محدود مي‌شد و مرغزار آن، «قرق بيضا»، سه فرسنگ در يك فرسنگ وسعت داشت و چراگاه اسبهاي ديواني و توپخانه شيراز بود. شهر مليان (آبادي مليان امروزي در كنار ويرانه‌هاي آن قرار دارد) مركز قديمي بيضا بود كه در آن محل، آثار فراواني از عمارات بزرگ ويران شده و نيز در بعضي از جاهاي آن آثار باروي قديمي شهر ديده مي‌شود كه وجود بيضاي بزرگ و تاريخي قرون گذشته را ثابت مي‌كند.

در سال 1972 ميلادي پروفسور سامنر آمريكايي كاوش هاي خود را در تپه هاي روستاي مليان آغاز كرد و به شواهدي از تمدن انزان يا انشان دست يافت .
گيتاشناسي

بيضا در شهرستان سپيدان، در شمال غربي استان فارس در منطقه سردسير، در دشتي چمن زار واقع شده و مشتمل است بر دهستانهاي بيضا، بانش و كوشك هزار، از شمال به بخش كامفيروز، در شهرستان مرودشت، از مشرق به شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان شيراز و از مغرب به بخش مركزي شهرستان سپيدان محدود است. از كوههاي مهم آن گر، مُور، شِش پير و نِسا، از رشته كوههاي زاگرساست، و تنگ غوره دان (قوره دان)در دهكده اياسجان در دامنه شمالي كوه غوره دان واقع است. رود فصلي اردكان و رود شش پير اراضي آن را مشروب مي‌كنند. رود كر درجانب شمال شرقي آن جريان دارد. اين بخش، داراي چندين رشته قنات و چشمه‌هاي فراوان است، از جمله جورك، چله گاه بزرگ، چله گاه كوچك، انجيرك و هفت خوان در كنار دهكده هفت خوان. آباديهاي آن عمدتاً در دشت قرار گرفته‌است. از گياهان و درختان بلوط، بنه، بادام كوهي، كتيرا، گون و گل گاوزبان، و از حيوانات، بزكوهي، قوچ، ميش، آهو، گرگ، گراز، روباه، بزكوهي، خرس، و خرگوش، و از پرندگان كبك و تيهو را مي‌توان نام برد.
مناطق مهم

آباديهاي مهم بخش بيضا عبارت است از: شهرهرابال مركز بيضا در حدود ۵۴ كيلومتري جنوب شرقي اردكان (فارس)كه دو زيارتگاه به نامهاي ناصربن عمار و امامزاده ابراهيم دارد[۲۸]؛ بانش، كوشك هزار، و تل بيضادر ۶۳ كيلومتري جنوب شرقي اردكان (فارس)[۲۹] كه آثار قديمي بسياري دارد.[۳۰] دهكده مليان در ۶۴ كيلومتري جنوب شرقي اردكان (فارس) كه آثاري از چند قلعه قديمي، يك تپه باستاني و زيارتگاهي به نام سيداحمدشاه دارد،[۳۱] دهكده شيخ عبود كه زيارتگاهي به نام شيخ شهاب الدين و محلي به نام شاه غيب دارد[۳۲] و دهكده زيادآباد حدود ۵۹ كيلومتري جنوب شرقي اردكان (فارس) كه برخي آن را همان «قلعه زياد» دانسته‌اند.[۳۳]

روستاي هرابال با روستاي همسايه اش ادغام شده و اكنون به شهر بيضا تبديل شده است .
آب و هوا

بيضا در منطقه سردسير و كوهستاني استان فارس قرار دارد كه توسط رشته كوهاي زاكرس احاطه شده‌است.
مردم
نام آوران
كورش بزرگ

كورش بزرگ شاه هخامنشي در شهر انشان(بيضا) متولد شده است.[نيازمند منبع]
سيبويه

ابو بشرعمرو بن عثمان بن‌قنبر ملقب به سيبويه از جمله عالمان صرف و نحو زبان عربي در قرن دوم ه. ق در بيضاي فارس تولد يافت. در سن ۱۴ سالگي براي تحصيل علم رهسپار بصره شد. وي در اواخر عمر خويش به زادگاهش فارس بازگشت. سيبويه كتابي در علم نحو به نام "الكتاب" شامل اعراب و علم تصريف، تصنيف كرد و علامات فتحه، ضمه، كسره و تنوين‌ها را براي زبان عربي به وجود آورد. اين كتاب قريب به پانصد و هفتاد باب است و براي اثبات مطالب آن در حدود ۱۰۵۰ شاهد از قرآن و اشعار عرب آمده‌است. سيبويه در علم نحو همان مقامي را دارست كه بوعلي سينا در فلسفه دارد. بيشتر مورخين تاريخ وفات وي را ۱۸۰يا ۱۹۰ ه. ق گفته‌اند، اما محل فوتش را شيراز نوشته‌اند. پس از درگذشتش او را در محله سنگ سياه شيراز به خاك سپردند.
حسين منصور حلاج
به درآويختن حلاج

از معروفترين عرفاي قرن سوم، نامش ابوعبداله الحسين بن منصور حلاج بود و كنيه او ابوالمغيث است. حلاج به سال ۲۳۴ ه. ق در قريه تور از توابع بيضاي فارس متولد شد. تا سن ۱۲ سالگي قرآن را حفظ كرد. نخستين استاد حلاج سهل تستري بود. پس از اينكه حلاج سهل تستري را ترك كرد، در سال ۲۶۲ به بغداد آمد و به حلقه ياران عمروبن عثمان مكي پيوست و گويند به دست وي خرقه تصوف پوشيد. پس از آن به صحبت جنيد بغدادي پيوست و لباس صوفيان پوشيد و با عده‌اي از بزرگان صوفيه بغداد مانند ابوالحسين نوري و ابن عطا آدمي و شبلي آشنا شد. به خاطر مسافرت‌هاي فراوان مريدان زيادي پيدا كرد، طوري كه در سفر دوم خود به مكه ۴۰۰ شاگرد او را همراهي مي‌كردند و در سفر به هندوستان بر اثر مواعظ وي عده‌اي به دين اسلام گرويدند. بعد از بازگشت از سومين سفر حج، عده‌اي از علما سخنان وي را كفر دانسته، او را تكفير كردند. بالاخره فقيهان و سياست مداران بر آن شدند تا فتواي قتل او را بدست آورند و آن فتوا را قاضي بزرگ بغداد ابن داوود اصفهاني صادر كرد.

بر اين اساس او را به جرم كفر و الحاد و ”اناالحق“ گويي‌اش زنداني نموده و سرانجام نزديك نوروز سال ۲۹۸ ه. ق برابر با ۹۲۲ ميلادي او را تازيانه زدند و به دار آويختند، آن‌گاه دست و پا و سرش را بريدند و پيكره‌اش را سوزاندند و خاكسترش را به دجله ريختند. ۵۰ اثر هم‌چون طاسين‌الازل و الجواهر الاكبر والشجره الزيتونه النوريه از جمله آثار حلاج است.
ابن مقله بيضائي
نمونه‌اي خط ابن مقله

ابن مقله بيضائي از خوشنويسان، شاعران و دانشمندان بنام قرن چهارم‌هجري است.[۳۴] وي در هنر خوشنويسي به ابداع خطوط جديد از خط كوفي پرداخت و شش خط اختراع كرد، ثلث، توقيع، محقق، نسخ، ريحاني، رداع.[۳۵] در ابتدا به كار ديواني پرداخت و پس از آن چندين بار از جانب امير خليفه‌المقتدربالله و القادربالله به مقام وزارت رسيد و از آن مقام خلع شد. وي با برادرش، محمد، نزد پدر خود كه از مردم بيضاي فارس بود به فراگيري خط كوفي پرداخت. برخي منابع اختراع خط نسخ را به او نسبت داده‌اند. از آثار وي قرآني به خط كوفي، باقي است. به دستور القادر بالله دست راست وي را قطع نمودند، سرانجام نيز او را به قتل رسانيدند.[۳۶]
بابا ركن الدين شيرازي

مسعودبن عبدالله بيضاوي عالم و عارف بزرگ قرن هشتم هجري كه از اصلش از بيضاي فارس بود. تاريخ وفات وي بر اساس سنگ نوشتهٔ آرامگاهش۷۶۹هجري قمري حك شده‌است. وي در طريقت به سلسه سهرورديه انتساب داشت. در مذهب بابا ركن الدين اختلاف است برخي او راشيعه و برخي او را اهل تسنن شمرده‌اند. اما سنگ نوشته‌ها حاكي از شيعه بودن او است چنانكه از احترام و ارادت برخي از علماي بزرگ شيعه مانند شيخ بهايي و مجلسي اول و حاجي كلباسي به وي مي‌توان او را شيعه دانست. مهمترين اثار وي نصوص الخصوص في شرح الفصوصو شرحي بر فصوص الحكم ابن عربي به چاپ رسيده‌است. آثار مزبور نشان مي‌دهد بابا ركن الدين نخستين دانشمند وعارفي است كه در گورستان تخت فولاد دفن شده‌است.[۳۷]
قاضي بيضاوي

ناصرالدين عبدالله بيضاوي از قضات ودانشمندان قرن هفتم هجري است. قاضي بيضاوي در بيضا متولد شد و در شيراز به تحصيل علوم پرداخت. وي قبل از رفتن به تبريز مدتي در عهد اتابكان فارس در فارس مقام قاضي‌القضاتي داشت. بعداً به تبريز رفت و تا پايان عمر در آن شهر به تأليف و تدريس و امر قضاوت مشغول بود. بيضاوي معاصر با خواجه نصيرالدين طوسي و قطب‌الدين شيرازي و مصاحب و دوست آنان بود. در مورد سال وفات قاضي اختلاف هست. احتمالاً فوت او مابين سال‌هاي ۶۸۲ تا ۶۹۲ هجري قمري بوده‌است. كتاب انوار التنزيل و اسرار التاويل يا تفسير بيضاوي مهم‌ترين تأليف اوست.[۳۸]
ابن سالبه بيضاوي

از شاگردان ابواسحاق كازروني بود[۳۹] و خرقه‌ي تصوف از دست ابوالحسن سيرواني پوشيد. او از مشايخ بزرگ صوفيه در فارس بود و در پارسايي نام دار بود.ابن سالبه معاصر ابوحيان توحيدي بود. از شيراز به هندوستان رفت و در آن كشور مدتي اقامت گزيد و چون بازگشت گوشه گيري اختيار كرد. گويند بهاالدوله‌ي ديلمي به خدمت او مي‌رفت و از شيخ مي‌خواست كه وي را پند دهد.[۴۰] هجويري مي‌گويد كه شيخ در تصوف افصح اللسان و در توحيد اوضح البيان بود. ابوالفتح عبدالسلام پسر وي بود. در بيضا درگذشت و در تل بيضاي فارس دفن شد. مزار وي اكنون زيارتگاه مردم بومي است.[۳۶][۴۱]
زبان

زبان مردم بيضا فارسي است.بيشتر كلمات شيرازي اصيل يافت مي شود.[نيازمند منبع]
دين

اسلام
جمعيت
ديگر

طايفه كَرَمي، از طوايف ايل باصري، در آن ساكن شده‌اند، و تيره‌هايي از لُرهاي مَمَسني در آن به سر مي‌برند.

در بيضا سه روستا به گويش لري و سه روستا به زبان تركي سخن مي گويند و ديگر روستاها به گويش ويژه ي بيضا حرف مي زنند .
اقتصاد

بيضا منطقه‌اي سرسبز خوش آب و هوا است و كشاورزي و دامپروري پررونقي دارد. محصولات مهم آن گندم، جو، بُنشن، انگور، سيب و تره بار است. پرورش دام (گوسفند، گاو و شتر) و زنبور عسل در آن رايج است. گليم بافي و قالي بافي از صنايع دستي آن به شمار مي‌آيد. قاليهاي آن با نقشهاي سالاري و محمدي صادر مي‌شود. در بيضا انگورهايي مي‌روييد كه هر دانه آن ده مثقال بود، و سيبهايي بود كه دور هريك از آن دو وجب بود. بيضا همچنين مار و عقرب و ساير حيوانات موذي داشت.[۴۲]
كشش‌ها
جاذبه‌هاي طبيعي

تپه و باغات شاه قطب الدين .چشمه حسين اباد. بهشت گمشده .چشمه هفت خان.جنگل بنوه.تنگ غوره دان.روستاي تل بيضا.
جاذبه‌هاي تاريخي
ترابري
مراكز آموزش عالي
دانشگاه آزاد بيضا

دانشگاه آزاد و دانشگاه پيام نور از جمله مراكز آموزش عالي بيضا هستند.
پيوند به بيرون

    شهرداري بيضا
    دانشگاه آزاد بيضا
    دانشگاه پيام نور بيضا

پانويس

اطلس گيتاشناسي استان‌هاي ايران، تهران: ۱۳۸۳
پيرنيا، حسن. تاريخ ايران باستان، جلد چهارم
كتيبه زن هالو
اصطخري، ص ۱۴۳
فرصت شيرازي، ص ۳۳۶
اصطخري، ص ۱۲۶
ابن حوقل، ص ۲۸۱
حمدالله مستوفي، ص ۱۴۷
نوشته طبري، ج ۲، ص ۳۸
نولدكه، ص ۴۲ـ ۴۳
فسائي، ج ۱، ص ۱۷۳ـ۱۷۵
ابن سعد، ج ۵، ص ۴۵ـ ۴۶
طبري، ج ۵، ص ۱۳۷ـ ۱۳۸
ابن اثير، ج ۷، ص ۳۱۸
ابن اثير، ج ۸، ص ۵۴،۶۲
ابن اثير، ج ۸، ص ۶۹
ابن بلخي، ص ۱۲۸ـ ۱۲۹
ابن اثير، ج ۸، ص ۳۶۵
زركوب شيرازي، ص ۶۰
رشيدالدين فضل الله، ج ۱، ص ۶۵۹
فسائي، ج ۱، ص ۳۳۵
سايت رسمي شهرداري بيضا
ابن فقيه، ص ۲۰۲ـ۲۰۳
ابن خرداذبه، ص ۴۶ـ۴۷
فسائي، ج ۱، ص ۲۱۰
اصطخري، ص ۱۲۶ـ ۱۲۷
شهاوري شيرازي، ص ۷۲، ۹۳
ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۹۲، ص ۴۳۸
رزم آرا، ج ۷، ص ۵۱ ـ۵۲
كيهان، ص ۲۲۶
ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۹۲، ص ۴۰۴
ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۱۰۳، ص ۱۰۲
فسائي، ص ۱۸۱ـ۱۸۲
اطلس خط (۲۹۶ -۲۹۵)
پيدايش خط و خطاطان (۶۹ -۶۸)
اثرآفرينان (جلد اول-ششم)
كتاب تخت فولاد اصفهان
بزرگان نامي پارس، جلد اول، ص ۲۹۷
آثار عجم (۳۳۷)
شيرازنامه (۱۴۸)
دانشمندان و سخن سرايان فارس (۹۴ /۱)

    قزويني، ص ۱۱۰

منابع

    اطلس گيتاشناسي استان‌هاي ايران، تهران: ۱۳۸۳
    پيرنيا، حسن. تاريخ ايران باستان، جلد چهارم
    كتيبه كورش
    فسائي، ص ۱۸۱ـ۱۸۲
    اصطخري، ص ۱۴۳
    فرصت شيرازي، ص ۳۳۶
    اصطخري، ص ۱۲۶
    ابن حوقل، ص ۲۸۱
    حمدالله مستوفي، ص ۱۴۷
    نوشته طبري، ج ۲، ص ۳۸
    نولدكه، ص ۴۲ـ ۴۳
    فسائي، ج ۱، ص ۱۷۳ـ۱۷۵
    ابن سعد، ج ۵، ص ۴۵ـ ۴۶
    طبري، ج ۵، ص ۱۳۷ـ ۱۳۸
    ابن اثير، ج ۷، ص ۳۱۸

   

    ابن اثير، ج ۸، ص ۵۴،۶۲
    ابن اثير، ج ۸، ص ۶۹
    ابن بلخي، ص ۱۲۸ـ ۱۲۹
    ابن اثير، ج ۸، ص ۳۶۵
    زركوب شيرازي، ص ۶۰
    رشيدالدين فضل الله، ج ۱، ص ۶۵۹
    قزويني، ص ۱۱۰
    شهرداري بيضا
    فسائي، ج ۱، ص ۳۳۵
    شهاوري شيرازي، ص ۷۲، ۹۳
    ابن فقيه، ص ۲۰۲ـ۲۰۳
    ابن خرداذبه، ص ۴۶ـ۴۷
    فسائي، ج ۱، ص ۲۱۰
    اصطخري، ص ۱۴۳
    اصطخري، ص ۱۲۶ـ ۱۲۷

   

    ابن حوقل، ص ۲۶۶، ۲۷۲، ۲۸۱
    ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۹۲، ص ۴۳۸
    رزم آرا، ج ۷، ص ۵۱ ـ۵۲
    كيهان، ص ۲۲۶
    ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۹۲، ص ۴۰۴
    ايران. وزارت دفاع. ادارة جغرافيائي ارتش، ج ۱۰۳، ص ۱۰۲
    اثرآفرينان (جلد اول-ششم)
    اطلس خط (۲۹۶ -۲۹۵)
    پيدايش خط و خطاطان (۶۹ -۶۸)
    كتاب تخت فولاد اصفهان
    بزرگان نامي پارس، جلد اول، ص ۲۹۷
    اثرآفرينان (جلد اول-ششم)
    آثار عجم (۳۳۷)
    دانشمندان و سخن سرايان فارس (۹۴ /۱)
    شيرازنامه (۱۴۸)


برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ساعت: ۰۸:۱۸:۱۷ توسط:آژانس هواپيمايي موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :